باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

فال فرخ و مروای نیک - مهرگان فرخنده

بــگشاییم کفتران را بــال
بــفروزیم شعله بـر سر کوه
بـسـرایـیـم شادمانه سرود
وین چنین با هزار گونه شکوه
مهرگان را به پیشباز رویم ...
رقص پر پیچ و تاب پرچم ما
زیر پرواز کفتران سپید
شادی آرمیده گام سپهر
خنده نوشکفته خورشید
مهرگان را درود میگویند
گرم هر کار مست، هر پندار
همره هر پیام، هر سوگند
در دل هر نگاه، هر آواز
توی هر بوسه، هر لبخند

هوشنگ ابتهاج - سایه


به فرجام رسید با درود و فرخی و شادی و رامش

آسمان
زمین
هوا
نور
و عشقی که در چشمان تو پیداست
مرا به زندگی وا میدارند
من هر آنچه دارم
از زمین تا آسمان
با تو قسمت میکنم
حتی قلبم را
و هر آنچه که هست
در حضور تو فزونی می یابد
من چیزی از دست نمی دهم
خیلی چیزها به دست می آورم
حتی قلب ترا
که فکر می کنی تسخیرناشدنی است
من با عشقم آسمانها را هم
فتح می کنم
من دیگر آسمانی ام.




قانون مورفی میگه که بدترین اتفاقات در بدترین شرایطی که احتمالش خیلی کمه پیش میاد.
یادم بمونه هر جا هم که بودم و هرچقدر هم که آسمانی بشم برای اطمینان بیشتر باید پاهام رو زمین باشه.

به نام اهوارایی او

رودها در جاری شدن
و علفها در سبز شدن معنی پیدا می کنند
کوه ها با قله ها
و دریاها با موج ها زندگی پیدا می کنند
و انسانها
همه انسانها
با عشق ، فقط با عشق
پس بارخدایا بر من رحم کن
بر من که می دانم ناتوانم رحم کن
باشد که خانه ای نداشته باشم
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم
باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم
اما نباشد ، هرگز نباشد
که در قلبم عشق نباشد ، هرگز نباشد
و خداوند عشق را آفرید
تا شکرگزار باشیم