باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

بدون شرح

دیروز یاد ضحاک و اهریمن افتادم. یاد بوسه ای که اهریمن که به شکل آشپزی در اومده بود بر شانه های ضحاک زد و از جای اون بوسه ها مار رویید. ماری که هر چی سرشو میزدند نیرومند تر میشد. ماری که خوراکش مغز جوانان بود. کاوه آهنگر و فریدون و فرانک و ... کجایید؟



---------------------------------------------------------------------------------------

الان دقیقا همون ساعتی (سه ربع کم)هست که سعید عاشق لیلی شد(دایی جان ناپلئون). تو حال و احوال این روزها این بهترین زنگ تفریح برای خودم می تونست باشه. یادش بخیر با خوندن این کتاب تو دوران بچگی از همون خط اول خندیدم تا آخرهای کتاب که شروع کردم به گریه . یادش بخیر عشق های نوجوونی.

از ما گفتن بود!!!

خدایا آخه میگه نباید امتحان با درس و امکاناتش متناسب باشه؟ این درسته؟ این رسم امتحانه؟ این رسمشه که ورق اعصاب و روان یکیو خط خطی کنند و ازش تند تند امتحان بگیرند؟ خود دانی گفته باشم که اگه تقلب کردم همش خواست خودت بود. من گفتم دیگه.