باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

باران

بارون بارونه زمینها تر میشه
گلنسا جونم کارا بهتر میشه
گلنسا جونم غصه نداره
تو شالیزاره ، برنج میکاره
می ترسم برنجات طاقت نداره
طاقت نداره
دونای بارون بارین آرومتر
بارای نارنج داره میشه پرپر
.
.
.

داره بارون میباره و تازه نشونه هایی از تغییرات هوای پاییزی رو میشه حس کرد گو اینکه تغییر رنگ برگ درختان با اون رنگهای دلربا ، به آدم خبر میدن که پاییز خیلی وقته به این شهر پرهیاهو اومده . ولی اون کجا که تو تغییر رو با مشام و پوستت حس کنی تا مکمل اونچه باشه که دیده برات به ارمغان آورده است .
وه ! که چه حس زندگی می بخشه !
"می شود برخاست در باران ، دست در دست نجیب مهربانی ، می شود در کوچه های شهر جاری شد."

هر زمان که بارون میباره ، برای من یادآور خاطرات میشه. وقتی به سالهای گذشته بر می گردم آدمهای زیادی توی زندگی من اومدن و رفتن . آدمهایی که هر کدام به فراخور زمان و موقعیت ، تاثیراتی در من گذاشتند.تاثیرات مثبت ومنفی که باید مثبتهاش رو تقویت کنم و منفی هاشو رفع و فراموش کنم. ولی نمی دونم این چه حسیه که هربار با هرکدام ارتباط برقرار میکنم حس خوشی در من زنده میشه و اصلا آنچه با من کرده اند رو این حس تاثیر نذاره. شاید دو سه نفر باشند کسانی که حتی با یادآوردنشون احساس عدم آرامش کنم.

" حس باران این است که تبسم دارد
گرد غم از همه چیز
از همه جا می گیرد
و تعلق دارد به جهانی از عشق"

بارون به من حس زندگی می بخشه. خیلی از بوهایی که قبلا حس نمی کردم به مشام میرسونه. بوی خاک بارون خورده ، بوی تنه درختان ، سبزه ، علف ، بوی شمشاد.
و این جز این نیست که باران سعی در نگرش عمقیتر و توجه انسان به طبیعت فراموش شده داردو این که گاهی باید زمین را رها کرد و به آسمان چشم دوخت. زین پس زمین را رها کرده و آسمانی می شوم.

امروز برای من روز خاطره انگیزیه . همین روز. من در این روز دانستم که " انسان دشواری وظیفه است" به یاد داری؟ من این روز را با تمام لحظات در خاطرم دارم.



مشتری مداری

دیروز صبح توی رادیو مصاحبه ای شنیدم که جواب خیلی سوالاتم را توانستم پیدا کنم. مجری برنامه از یکی از مسئولان سازمان میادین میوه و تره بار کشور پرسید که با توجه به هدف و زنجیره ای بودن این میادین چرا محصولی که از میادین نقاط بالای شهر تهیه میشه از لحاظ کیفیت و ظاهر اختلاف زیادی با محصولی که از میادین سایر نقاط شهر تهیه میشه داره؟ مسئول محترم هم فرمودند که اولا این طور هم که می گید نیست . در ثانی این برمیگرده به نیاز مشتری و استقبالش از محصول مورد نظر. مثلا ممکنه در نقاط بالای شهر از اون محصول با اون کیفیت و ظاهر مرتب و بسته بندی استقبال بشه ولی در سایر نقاط این طور نیست.
فکر می کنم مسئول محترم در مورد عرضه و تقاضای پایاپای در اقتصاد موفق چیزهایی شنیدند ولی نمی دونند که هیچ مشتری طالب محصول با کیفیت پایین نیست و این مسئول با این حرفشون شعور خرید مشتری رو زیر سوال بردند . شاید در مورد بسته بندی این حرف تا حد کمی قابل قبول باشه ولی در مورد کیفیت پذیرفته نیست. در ضمن باید به مشتری حق انتخاب داد . توی میادین پایین شهر شما محصولاتی که می بینید همه با کیفیت پایینه و دیگه حق انتخابی برای برگزیدن و خرید محصول با کیفیت بالا رو ندارید و این توهین به سطح شعور خرید مشتری هست و این که فروشنده تصور میکنه بهتر از مشتری از سطح نیاز او آگاه هست.

-------------------------------------------
همه چیز در حال تغییر است
مثل سایه خدای زاده نشده
که در حال حرکت بین زمین و خورشید است
اما حقیقت نمی تواند تغییر کند
یا از بین برود.



خداوندا همواره حقیقت را به من نشان بده هر چند به ضررم باشد یا تلخ و گزنده.
چرا که درد زاده آگاهی بهتر از آرامش ناشی از نا آگاهی است .

شازده کوچولو

تازه بعد از گذشت سالها فهمیدم که من همون روباهی هستم که ازت خواستم منو اهلی کنی غافل از اینکه تو عاشق گل سرخی و این اهلی شدن فایده اش دلتنگی منه و این که با دیدن گندم یاد موهای تو بیفتم. چرا من همیشه فکر میکردم من اون گل سرخ هستم؟!!