می دونی بعضی وقتها با کارهات باعث میشی این قدرهیجان زده بشم که نفسم در نیاد و قلبم تند تند بزنه ، تند تر از قلب آهویی که بعد از کلی تعقیب و گریز به چنگ شیر افتاده باشه.
کی میگه قد آدم بعد از 22 سالگی دیگه رشد نمی کنه . من که امروز تا آسمونها قد کشیدم.
بهترین حس را به من دادی . ممنون....
برای این سالها :
یادگاری ها و یادمان های خوبی ازت گرفتم. باهاشون زندگی ام رو ساختم. بزرگ شدم. ساخته شدم. پایه و اساس خیلی از لحظاتم شد. از نو زاده شدم. لحظه به لحظه تورا نفس کشیدم. بارها عاشقی را تمرین کردم. افتادم و ایستادم ولی دست بر نداشتم. قبول دارم که این اواخر گاهی کرخت شدم و تنبل ولی قول میدم برای سری بعدی توشه بهتری آماده کنم.
دیگه باید کم کم از هم خداحافظی کنیم ولی تمام یادگاریهات هر لحظه با منه. باور کن.
دوستت دارم و این لحظات آخر برام خیلی سخته ولی از اولش این روز رو درک کرده بودم . چاره ای نیست. تو هنوز در من امتداد داری. برای ادامه من آرزوی نیک روزی کن.
.
.
.
.
.
.
.