گاهی آدمی باید مثل مادر باشه برای دوستانش. ازشون هیچ ناراحتی به دل نگیره حتی اگه تو کاری رو برای اونها کردی و اونها نه. مثل یک مادر، مهربان بدون هیچ چشم داشتی. مهربانی عاشقانه.
درها را باز می کنم
باد را به مهمانی دعوت کرده ام
باز هم قرار است به سفری بروم
اما این بار شاید سوار بر باد به گذرگاه رد پای کودکی ام بروم.
شاید...
چقدر یک نفر می تونه دل بسته تو باشه که به خاطرت همه چیزشو بفروشه تا ترا بدست بیاره .باور کن مجنون تر از قیصر بود برات. چقدر به تو امید واهی داشت که با اینکه بیشتر از هر کسی می دونست به زودی ترا از دست میده ولی خودشو به هر آب و آتشی میزد تا با تو باشه.
آهای با تو ام. با تو دنیا.