باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

بهانه

آسمان را هوای بوسه بر خاک است
باران بهانه است

بهانه های کوچک زندگی

گاهی برای زندگی محتاج بها نه بلکه بهانه های کوچکی هستیم. گاه این بهانه سالیان سال به زندگیت جهت می بخشه و شیرین و دوست داشتنیه. شیرین و ملموس مثل خاطراتت. اونقدر که تو هر سال و هر روز تکرارشون میکنی و هیچگاه ازشون سیر نمیشی . تو با اونا مانوسی و ثانیه به ثانیه از بر. خاطراتی که بخشی از وجود و هویت توهستند. خاطراتی که هرگز زنگار فراموشی نمی گیرند و همواره پیش روی چشمان تو هستند. اصلا خود دیدگان تو اند تا دنیا رو از دریچه اونا ببینی. تلالو دارند و می درخشند. من هنوز با این بهانه ها دلخوشم و بوی اونا رو همه جا حس می کنم. تنفسشون می کنم و زنده نگهم می دارند و چه عجیب که منم به اونا حیات می بخشم. چندان که خالق و مخلوق از هم غیر قابل تمییزاند. من هنوز تو را با همان چشمانی می بینم که سالیان پیش دیدم با همون طراوت و عشق. گذر زمان چروکی بر اونا پدید نیاورده . تو هنوزم برای من ناشناخته ای و هر روز و هر ثانیه قلبم برای دیدن و کشف تو بی تابه و عشق یعنی گر گرفتن من در لحظه دیدار تو و هیجان. ما می خواهیم برای یکدیگر بشکفیم و به خاطر بسپاریم که :
" همه می ترسند
همه می ترسند ، اما من و تو
به چراغ و آب و آینه پیوستیم و نترسیدیم."

نای و نی

آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یکدم نکوکاری کند
اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وآنگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
گفتم گره نگشوده ام زان طره تا من بوده ام
گفتا منش فرموده ام تا با تو طراری کند
پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیدست بو
از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند
چون من گدای بی نشان مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند
زان طره پر پیچ و خم سهلست اگر بینم ستم
ازبند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند
شد لشگر غم بی عدداز بخت می خواهم مدد
تا فخر دین عبدالصمد باشد که غمخواری کند
با چشم پر نیرنگ او حافظ مکن آهنگ او
کان طره شبرنگ او بسیار طراری کن


بر سنتور دلم خوش آهنگی نواختی. مرا تا بیکرانها بردی. ناز شستت.