باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

روز خوش عاشقی



دستان بسته ام آزاد نبود تا هر چشم انداز را به جان در بر کشم
هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده
هر بدر کامل و هر پگاه دیگر
هر قله و هر درخت و هر انسان دیگر را
رخصت زیستن را دست بسته ، دهان بسته گذشتیم
دست و دهان بسته گذشتیم
و منظر جهان را تنها از رخنه تنگ چشمی حصار شرارت دیدیم و اکنون
آنک در کوتاه بی کوبه در برابر
اشارت دربان منتظر
دالان تنگی را که در نوشته ام
به وداع ، فرا پشت می نگرم.

فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت
به جان منت پذیرم و حق گزارم
چنین گفت ، بامداد خسته

احمد شاملو


---------------------------------------------------

سفر کاری خیلی خوبی بود و تجربیات خوبی بدست آوردم. دیگه مطمئن شدم بی همگان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود.
این شعر شاملو رو خیلی دوست دارم . وصف کامل این روزهای منه.

---------------------------------------------------

باورت میشه به همین زودی گذشت؟! به همین زودی 16 سال از اولین روز عاشقیت گذشت؟ می دونی از اون روز هر وقت شربت آبلیمو می خورم یاد تو می افتم. دلم برای اون شیطنت معصومانه چشمات تنگ نشده ولی به شدت می سوزه. اون چشمهای درشت سیاه که منو روزگاری محو خودشون کرده بود و وقتی تو تموم شدی عمق نفوذشون همچنان منو می سوزوند . می دونی سالها بعد از دیدنشون گریزان بودم به خاطر شرمندگی . شرمندگی از اینکه دیگه اون شفافیت و معصومیت توشون نبود.
یادته که اون سالها سالهای عشق های کاغذی بود . عشق هایی که به شدت با ترس و هیجان عجین بودند. سالهای پشت بوم بود و سنگ و کاغذ. راستی حرفهای ما درخور اون همه پنهانکاری بودند؟! صحبت از درس و فوتبال و بازی تاوانش اون همه ترس بود؟ !
هرچند کابوس اون عشق منو تا سالها رها نکرد ، ولی بازم به خاطر فرصتی که فراهم شد تا عاشقی رو مزه مزه کنم ممنون. امروز خدا را شکر می کنم که تو زندگیم تصمیم های درستی گرفتم. هرچند بعضی وقتها خیلی سخت بود.
-------------------------------------------------

می دونم که همیشه همراهمی و این به من آرامش عجیبی میده. می دونم که بعضی وقتها تمام سختیهایی که باید به تنهایی یا در کنارت تحمل می کردم خودت به تنهایی به دوش کشیدی. می دونم که خستگی در وجود نازنینت راهی نداره که تو برترینی و شایسته بهترینها. با این حال خواستم بهت بگم که خیلی ممنون و می دونم که تو خودت سرچشمه حقیقت دنیای منی. تا ابد با من بمان .


نظرات 7 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:38 ب.ظ http://f10.blogsky.com

سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی داری امیدوارم موفق بشی.
اگر مایلی تبادل لینک کنیم؟

شادی دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:07 ب.ظ http://parchine-raz.blogsky.com/

خیلی خیلی قشنگ و شیرین توصیف کردی حس خوبی رو منتقل می کنه
تبریک می گم
ღღღღღღ
زمانی فرا می رسد که به عشق رسیده ای و زمانی فرا می رسد که به ورای عشق می رسی.. زمانی فرا می رسد که پیوند می یابی واز این پیوند لذت می بری .و زمانی خواهد رسید که تنهایی و از زیبایی تنها بودن لذت می بری.. آری هر چیزی و هر زمانی زیباست

امیدوار سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:57 ق.ظ http://www.setaresoha.persianblog.ir

سلام . ممنونم که برام پیغام گذاشتید.

نسیم جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:01 ق.ظ

سلام خانم
رسیدن بخیر
روش خوش عاشقی دراز باد ان شاالله

شادی سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:30 ب.ظ http://parchine-raz.blogsky.com/

زندگی بدون عشق چون سراب تهی است...در عشق زندگی کنید...عشق بورزید و جویای عشق باشید
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
سلام
ممنون که سر میزنی باعث دلگرمی وتشویق می شه نظراتت
دیگه داره تموم میشه به امید خدا تابستون ردیفش می کنم
با ارزوی بهترین ها♥

بانو یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:26 ب.ظ

چشمم روشن. سفر جانکاه بود؟!! راست میگی نه اینکه پای پیاده اومده بودی خیلی جانک___________اه بود. منو ببین بعد کلی اومدم چی می بینم؟!!

گذشته از همه اینها میدونی که خیلی خیلی خیلی از بودنت خوشحال شدم.

یه رهگذر شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:46 ب.ظ

عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد