یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی زمیان برخیزم
-----------------------------------------------
به خودم : فرصتها شاید هرگز دیگر بدست نیایند. این تلنگری بود نفس بر و بزرگ برای من و تو و زندگی.خطر بزرگی از کنارم گذشت.
------------------------------------------------
گاه شخصی که از طنابی به سوی قعر دره آویزان است با تقلای خود سقوطش را شتاب زمانی و سرعتی می بخشد .
سلام. پست قشنگی بود.
من هم آپ کردم. سر بزنی خوشحال می شم.
تک تک نوشته هات من به زمان نه خیلی دور می بره ، زمان مجردی. روزای خوبی بود .
و قشنگی اون لحظات برای این بود که : دغدغه هیچی رو نداشتی.
من بودم و یه روحی که تو جسمم جا نمی شد ومدام دلم میخواست هیجانی که تو وجودم هست تخلیه کنم
یادش بخیر
حال و هوای وبلاگت خیلی قشنگه
تا بعد
رها