باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

معجزه هستی

دلکی دارم زیبا
که به هر فاصله ای از تو بهانه می گیرد
می نشیند لب ایوان غروب
گل شب بو را به نوازش می گیرد
که مبادا از سر تنهایی پژمرده شود.
سبدی می خواهد
پرشده از دیدن تو
که از آن عطر به هم پیوستن برخیزد.

فرهاد شیبانی
-----------------------------------------------

من هنوز سر به سجده دارم. خوابی یا بیدار یلدای تابستانی ؟ من تعبیر رؤیای نادیده ام را در نگاهش خواندم. هنوز هم صدایم را می شنوم که می خواند :" جهان اگر زیباست مجیز حضور مرا می گوید."

------------------------------------------------------------------
ما به دنبال معجزه هستی بودیم ، غافل از اینکه خود معجزه ایم.
چون نگه کردند آن سی مرغ زود
بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود.
نظرات 1 + ارسال نظر
نسیم پنج‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:38 ب.ظ

بی شک یکی از آن سی مرغ من و تو هستیم!!!

من هم همین طور فکر می کنم نازنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد