باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

حدیث ترس

باد اگر آمد شناسنامه هامان برای او
باران اگر آمد چشمهامان برای او
تنها دعا کن کسی لای کتاب کهنه را نگشاید
من از حدیث دیو و دوری از تو می ترسم ....

"سید علی صالحی"
------------------------------------------------------
من از حدیث دیو و دوری تو نمی ترسم ، من از جلوه دیو به صورت حوری می ترسم
من از گم شدن گاه به گاه خیال دور می ترسم
من از درمان درد بی درمان می ترسم
من از رازگونگی های عشق می ترسم
من از تکرار قصه ها می ترسم
من از عادت به عجز می ترسم
من از گم شدن عروسکم در پی زمان می ترسم
من از ربودن خنده ها می ترسم
.
.
.
.
.
ولی او درهمین نزدیکی است و این کمی به من آرامش می دهد