باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

برف نامه

نه خوشبختانه دیگر این برف را سر باز ایستادن نیست.

هیچ چیز به اندازه برفی که روی زمین نشسته و هنوز ردپایی روش نقش نبسته زیبا نیست.
وقتی صبح اولین چیزی که می بینی دونه های ریز برف باشه که از آسمون میباره دیگه برای روزها و بلکه ام ماهها زندگی رو با همه پستی و بلندیهاش می خوای چون بهش عشق می ورزی. برای من هیچ چیز از این خوشایند تر نیست که صبح وقتی هنوز برفها لگد مال و گلی نشدن(می دونم که برفها به ظاهر زمینی میشن ولی همچنان آسمانی اند) ، با یک چکمه تمیز که تازه گرفتم و از ترس کثیف شدن و آلوده کردن برفهای معصوم و پاک ، دستم گرفتمشون برم پارک و با اون چکمه ها اولین نفری باشم که رو برف قدم میذاره و رد پای خودمو ببینم و کیف کنم ( خودخواهیه نه !) . بعد به درختهایی نگاه کنم که به رسم مهمان نوازی که خلق ذاتیشون هست شونه هاشونو برای برفها گسترده اند و بازم به رسم مهمان نوازی سنگینی اونا رو تحمل می کنند. در این بین هیچ درختی زیباتر از کاج نیست که با سر بلندی به این مهمان خوشامد میگه و در آغوشش می کشه. بید مجنون رو هم دوست دارم علیرغم اینکه میزبان خجالتی هست ولی طنازه. این وسط فقط دلم برای پرنده های کوچولو و گربه ها میسوزه که سردشون نشه. بنفشه ها که زیر این برف با آرامش خوابیده اند و من نمی دونم بوته های گل سرخ این سرما رو طاقت میارن تا برای بهار با طنازی و عشوه گری (آخه گلهای سرخ عشوه گری تمام عیارند) از خواب بلند بشن و گلبرگهاشونو یکی یکی مرتب کنند . راستی کسی یک کوه تجیر سراغ نداره؟!

-------------------------------------

بعضی مواقع مرز بین خواب و واقعیت برای من از بین میره و اونروز من گیج و مبهوت می مونم.

-------------------------------------

تو این هوا اولین نوستالوژی که در من زنده میشه ، کارتون اسکروچه که تا مدتها هرسال همین موقعها برای ما تکرا ر میکردند و با آنچنان ذوقی همواره تماشا می کردم که انگار اولین باره!

-------------------------------------

حالا که از بالای این پنجره به شهر نگاه میکنم ، چیزی جز پشت بامهای پوشیده از برف و درختان برفی و برف و برف نمی بینم و در دورها هم فقط پرده سفید می بینم که صاحبش از اون بالا بالاها آویزون کرده است .

--------------------------------------

مسیحای جوانمرد من ، ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس نا جوانمردانه سرد است ... آی... ( هوا بس رادمردانه مطبوع است!)
دمت گرم و سرت خوش باد !

کیش مهر

زمین به ولوله نشست
زمان هلهله برخاست
پرند سبز درختان باغ را آراست
شکوفه ها بشکفت
-شکوفه های شکوفان-
و با صدای رسا آسمان پهناور
رساترین طنین را
به چرخ چارم خواند
و این شگون مظفرشگون شادی را
از من ، این من آلوده این من خاکی
به آن فرشته
- سرشته ز خوی افلاکی
به آن نشانه خوبی
به ان یگانه ترین کسان درودی گفت
به وسعت همه آبهای دریاها
- به وسعت پاکی

"حمید مصدق"
---------------------------------


سالها پیش وقتی برای اولین بار فیلم "سگ کشی" ساخته استاد "بهرام بیضایی" رو دیدم با تصورات ایده آل گرایانه خودم اونو فقط در قالب یک فیلم می دیدم و فکر می کردم این افراد از جهان دیگری هستند . هرچند نمی توان از بازی خوب خانم " مژده شمسایی"چشمپوشی کرد و نگفت که تمام حسشو به بیننده منتقل میکرد . من اون روزها در یک خواب خرگوشی به سر می بردم و دنیا را مملو از عشق و پاکی و راستی می دیدم . امروز شاید دیدگاه آرمان گرایانه ای نسبت به پیرامونم داشته باشم ولی با دیدی بازتر . دیگه فقط منتظر نیستم که ایده ال های خودم رو در پیش روم ببینم بلکه به دنبال آرمانهای خودم میرم. تمامی تلاشم را باید بکنم تا آرمانهام را در زندگیم حس کنم ، لمس کنم ، ببینم ، ببویم و از همه مهمتر بفهمم. راستی اونروز که این فیلم رو دیدم چه مملو از تضادها بودم : فیلم سگ کشی همراه با "کیش مهر " استاد ناظری.
همی گویم و گفته ام بارها
بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستی است در کیش مهر
برونند زین حلقه هوشیارها
فکر کنم اون روزها با اون همه ایده آل گرایی و مستی پیرو خوبی درکیش مهر بودم .
---------------------------------


پس از سالها بازهم تونستم کاری رو انجام بدم که فکر می کردم دیگه نمی تونم و این منو خوشحال می کنه و به یادم میاره که هرلحظه میتونه بهار عمرم باشه .


بهار عمرتان پایدار وسرشاراز رنگین کمانهای زیبای بهاری

به یاد بم

ای دریغا چه گلی ریخت به خاک!
چه بهاری پژمرد!
چه دلی رفت به باد !چه چراغی افسرد!

به یاد روزهایی که در جست و جوی نشانه ای از سلامتی آشنایان دیروزم بودم و گاهی به شنیدن زنده ماندنشان قناعت کردم. آشنایانی که برخی را حتی نمی دانستم.


ریشه های این زمین و سرزمین را استوار ساز.