-
روز خوش عاشقی
دوشنبه 20 خردادماه سال 1387 13:09
دستان بسته ام آزاد نبود تا هر چشم انداز را به جان در بر کشم هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده هر بدر کامل و هر پگاه دیگر هر قله و هر درخت و هر انسان دیگر را رخصت زیستن را دست بسته ، دهان بسته گذشتیم دست و دهان بسته گذشتیم و منظر جهان را تنها از رخنه تنگ چشمی حصار شرارت دیدیم و اکنون آنک در کوتاه بی کوبه در برابر اشارت...
-
آینه درون
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1387 10:45
من به هیات ما زاده شدم به هیات پرشکوه انسان تا در بهار گیاه به تماشای رنگین کمان پروانه بنشینم غرور کوه را دریابم و هیبت دریا را بشنوم تا شریطه خود را بشناسم و جهان را به قدر همت و فرصت خویش معنا دهم که کارستانی از این دست از توان درخت و پرنده و صخره و آبشار بیرون است. انسان زاده شدن تجسد وظیفه بود : توان دوست داشتن و...
-
برای دلم
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1387 13:32
من مرغ آتشم می سوزم از شراره این عشق سرکشم چون سوخت پیکرم چون شعله های سرکش جانم فرونشست آنگاه باز از دل خاکستر بار دگر تولد من آغاز می شود. و من دوباره زندگیم را ، آغاز می کنم. پر باز می کنم. پرواز می کنم. حمید مصدق --------------------------------- دیدی گفتم تصاویر در زندگیمان تاثیر زیادی دارند. بالاخره بک گراند (...
-
دلخوشیها کم نیست
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1387 15:47
زندگی شاید همین باشد: لحظاتی که با همه مشکلات و دلواپسی ها ، فقط چند لحظه ، به غایت نوشیدن یک لیوان چای ، خودت را خالی کنی از همه افکار و به سکوت فرو بری و فقط زمزمه های چای را بشنوی که داره میره به اعماق وجودت. فکر کنی داره میره درونت و بوسه ای را ره توشه اش کنی تا به اعماق وجودت برسونه . بدون هیچ نگرانی یک شکلات هم...
-
تو این فرصت غنیمت دان
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1387 13:56
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی پیشتر زانکه چو گردی زمیان برخیزم ----------------------------------------------- به خودم : فرصتها شاید هرگز دیگر بدست نیایند. این تلنگری بود نفس بر و بزرگ برای من و تو و زندگی.خطر بزرگی از کنارم گذشت. ------------------------------------------------ گاه شخصی که از طنابی به سوی قعر دره...
-
من کجا گم کرده ام آهنگ باران را؟
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1387 14:07
پرده اتاقمو کنار می زنم ، دونه دونه بوسه های آسمان را به مهمانی دستانم جشن می گیرم . پر می شوم از بوی خاک باران خورده ، بوی شمشاد و برگ درختان. در دلم هوایی است : هوای عاشقی بی دغدغه. گاهی دلم برای دوستی ابر و آفتاب و بوسه های آسمان تنگ می شود. گاهی دلم برای خودم تنگ می شود .
-
"دوستت دارم" را با من بسیار بگو ،"دوستم داری" را هرگز از من مپرس
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 13:16
به نظر نمی رسه که بیشتر از بیست سال سن داشته باشه. به محض اینکه وارد واگن شد موبایلش زنگ زد .در حالی که همچنان تند و با سرو صدا آدامس می جوید و گاهی هم بادش می کرد و می ترکوند شروع به صحبت کرد . مکالمات دیگران هیچ وقت برام جالب نبوده ولی وقتی یکی بیاد بغل گوشت و بلند حرف بزنه محکومی به شنیدن .شروع کرد به گفتن اینکه...
-
لحظه های ناب زندگی
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1387 11:13
حرفهای ما هنوز نا تمام .... تا نگاه میکنی : وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی ! پیش از آنکه با خبر شوی لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود آی ..... ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر می شود!! "زنده یاد قیصر امین پور" ---------------------------------------------------------------- گاهی توی زندگی دقایق و ثانیه ها...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 13:27
دلم به وسعت آغوش خدایی برایت تنگ است نازنین و می دانم که : اندکی صبر سحر نزدیک است . همچنان هیجان و هیجان و .... * از هیجان زیاد درج عنوان را فراموش کردم. می گذارم به یادگار برای روزهای یکنواخت و آرامم تا یادم بماند چه هیجانی داشتم و زندگی به یک حال نیست. راستی چقدر کار ناتمام دارم .
-
اردیبهشت
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 15:44
اردیبهشت ماه یعنی زمان دلبری دختر بهار کز تک چراغ لاله چراغانی است باغ و ز غنچه های سرخ تک تک میان سبزه فروزان بود چراغ
-
خداوندا اندیشه ما را محبت قرار ده!
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 13:29
من به دنبال قطعه ای در آسمان پهناور هستم که از اندیشه های پست تهی باشد. ------------------------------------------------------------------------------------------- ما مدیونیم: به تمامی کسانی که با محبت خود دریچه ای رو به محبت به قلب ما گشوده اند . به ما آموخته اند افشاندن عطر محبت در پیرامون خود را بدون هیچ چشم داشتی....
-
بهارانه
دوشنبه 19 فروردینماه سال 1387 10:00
چه بهارانی است آنگاه که دلم ز ترنم یادت شکوفا می شود. در زیر باران نگاه تو بهاری می شوم.
-
بهاران خجسته باد
یکشنبه 26 اسفندماه سال 1386 11:54
باز کن پنجره ها را، که نسیم روز میلاد اقاقیها را جشن میگیرد و بهار روی هر شاخه ، کنار هر برگ شمع روشن کرده است همه چلچله ها برگشتند و طراوت را فریاد زدند کوچه یکپارچه آواز شده است و درخت گیلاس هدیه جشن اقاقیها را گل به دامن کرده است. باز کن پنجره ها را، ای دوست، هیچ یادت هست که زمین را عطشی وحشی سوخت؟ برگها پژمردند؟...
-
معجزه هستی
دوشنبه 20 اسفندماه سال 1386 14:40
دلکی دارم زیبا که به هر فاصله ای از تو بهانه می گیرد می نشیند لب ایوان غروب گل شب بو را به نوازش می گیرد که مبادا از سر تنهایی پژمرده شود. سبدی می خواهد پرشده از دیدن تو که از آن عطر به هم پیوستن برخیزد. فرهاد شیبانی ----------------------------------------------- من هنوز سر به سجده دارم. خوابی یا بیدار یلدای تابستانی...
-
مست
چهارشنبه 8 اسفندماه سال 1386 15:08
بوی سیبم چنان مست کرد که حوا را
-
حدیث ترس
سهشنبه 7 اسفندماه سال 1386 10:49
باد اگر آمد شناسنامه هامان برای او باران اگر آمد چشمهامان برای او تنها دعا کن کسی لای کتاب کهنه را نگشاید من از حدیث دیو و دوری از تو می ترسم .... "سید علی صالحی" ------------------------------------------------------ من از حدیث دیو و دوری تو نمی ترسم ، من از جلوه دیو به صورت حوری می ترسم من از گم شدن گاه به گاه خیال...
-
سپندارمذگان ، روز مهر ، فرخنده
دوشنبه 29 بهمنماه سال 1386 14:48
بانگ خروس از سرای دوست برآمد خیز و صفا کن که مژده سحر آمد چشم تو روشن ! باغ تو آباد! دست مریزاد! همت حافظ به همره تو ، که آخر دست به کاری زدی و غصه سر آمد ! بخت تو برخاست صبح تو خندید وز نفست تازه گشت آتش امید وه که به زندان ظلمت شب یلدا نور ز خورشید خواستی و برآمد گل به کنارست گلشن و کاشانه پر زشور بهارست بلبل عاشق...
-
چرخ گردون
سهشنبه 16 بهمنماه سال 1386 16:02
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور هان مشو نومید چون واقف نه...
-
بی عنوان
یکشنبه 14 بهمنماه سال 1386 14:34
ای برونت پرسکوت و سینه ات آکنده از فریاد از چه اینسان لب فروبستی و اندر خویشتن هستی ؟ گو چه دردت است؟ لحظه ای بگشا لبت را هرچه بادا باد! ------------------------------------------------------ نازنین بانوی گوش سامیا وجودت در پناه اهورامزدا از هر کژی و پلیدی دور باد. نازنین بانوی سکوت کاش بدانی که گاه سکوتت رساتر از هر...
-
انتظار
یکشنبه 7 بهمنماه سال 1386 10:26
دل من در دل شب خواب پروانه شدن می بیند مهر در صبحدمان داس به دست خرمن خواب مرا می چیند. آسمانها آبی پر مرغان صداقت آبیست دیده در آینه صبح ترا می بیند. ----------------------- از بین تمامی کسانی که برای دعای باران آمده بودند کسی چتر همراه نداشت ولی من اینبار چترم را آورده ام منتظ_______________________________رم......
-
فاصله های غرق ابهام
چهارشنبه 26 دیماه سال 1386 16:34
اما حیف ، من و تو دور از هم می پوسیم غمم از وحشت پوسیدن نیست غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است پس از سالها وقتی یک سیم میشود وسیله ارتباط کوتاه من با تو ، وقتی مرا غرق در هیجان سالها و افسوس گذشته ها می کند و مرا به اوج لذتی نگفتنی همراه با حسرت میسازد که با بودنت کمرنگ بود، چه می توان گفت جز اینکه : و عشق...
-
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
شنبه 22 دیماه سال 1386 13:18
من سردم است و از گوشواره های صدف بیزارم من سردم است و میدانم که از تمامی اوهام سرخ یک شقایق وحشی جز چند قطره خون چیزی به جا نخواهد ماند خطوط را رها خواهم کرد و همچنین شمارش اعداد را رها خواهم کرد و از میان شکلهای هندسی محدود به پهنه های حسی وسعت پناه خواهم برد من عریانم عریانم عریانم مثل سکوتهای میان کلام های محبت...
-
!!!
چهارشنبه 19 دیماه سال 1386 15:20
برف بهانه ای بود برای شادمانی ، غم سرمای هموطنان اگر بگذارد. بسیار خرسندیم از این که باداشتن دومین منابع گازی جهان ، به دلیل عدم برنامه ریزی و نداشتن تسهیلات و زیر بناهای لازم باید از ترکمنستان گاز وارد کنیم و ترکمنستان و روسیه هم هرساله با رسیدن فصل سرما به بهانه های مختلف که همه منجر به افزایش قیمت توافقی گاز میشود...
-
برف نامه
چهارشنبه 12 دیماه سال 1386 11:10
نه خوشبختانه دیگر این برف را سر باز ایستادن نیست. هیچ چیز به اندازه برفی که روی زمین نشسته و هنوز ردپایی روش نقش نبسته زیبا نیست. وقتی صبح اولین چیزی که می بینی دونه های ریز برف باشه که از آسمون میباره دیگه برای روزها و بلکه ام ماهها زندگی رو با همه پستی و بلندیهاش می خوای چون بهش عشق می ورزی. برای من هیچ چیز از این...
-
کیش مهر
دوشنبه 10 دیماه سال 1386 14:32
زمین به ولوله نشست زمان هلهله برخاست پرند سبز درختان باغ را آراست شکوفه ها بشکفت -شکوفه های شکوفان- و با صدای رسا آسمان پهناور رساترین طنین را به چرخ چارم خواند و این شگون مظفرشگون شادی را از من ، این من آلوده این من خاکی به آن فرشته - سرشته ز خوی افلاکی به آن نشانه خوبی به ان یگانه ترین کسان درودی گفت به وسعت همه...
-
به یاد بم
چهارشنبه 5 دیماه سال 1386 13:22
ای دریغا چه گلی ریخت به خاک! چه بهاری پژمرد! چه دلی رفت به باد !چه چراغی افسرد! به یاد روزهایی که در جست و جوی نشانه ای از سلامتی آشنایان دیروزم بودم و گاهی به شنیدن زنده ماندنشان قناعت کردم. آشنایانی که برخی را حتی نمی دانستم. ریشه های این زمین و سرزمین را استوار ساز.
-
برای نازنین مینا
سهشنبه 27 آذرماه سال 1386 15:06
نمیدانم چه می خواهم بگویم غمی در استخوانم می گدازد خیال ناشناسی آشنا رنگ گهی می سوزدم گه می نوازد بنابر باورهای قدیمی کودکی که متولد میشود ، اندکی از گذشته خویش را به یاد می آورد و کم کم تمام آنها از ذهن و ضمیر او پاک میشود. باور من این است که این اتفاق بارها در زندگی ما تکرار میشود. آنچنان که تو مفاهیم قبلی زندگیت...
-
بهانه
دوشنبه 26 آذرماه سال 1386 14:41
آسمان را هوای بوسه بر خاک است باران بهانه است
-
بهانه های کوچک زندگی
دوشنبه 19 آذرماه سال 1386 14:51
گاهی برای زندگی محتاج بها نه بلکه بهانه های کوچکی هستیم. گاه این بهانه سالیان سال به زندگیت جهت می بخشه و شیرین و دوست داشتنیه. شیرین و ملموس مثل خاطراتت. اونقدر که تو هر سال و هر روز تکرارشون میکنی و هیچگاه ازشون سیر نمیشی . تو با اونا مانوسی و ثانیه به ثانیه از بر. خاطراتی که بخشی از وجود و هویت توهستند. خاطراتی که...
-
نای و نی
یکشنبه 11 آذرماه سال 1386 12:28
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند بر جای بدکاری چو من یکدم نکوکاری کند اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی وآنگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند گفتم گره نگشوده ام زان طره تا من بوده ام گفتا منش فرموده ام تا با تو طراری کند...