تکیه بر ایام نیست تا دگر آید بهار
ظرف ها را یکی یکی می گیرم زیر شیر آب.سعی می کنم با کشیدن دست روی ظرف و شنیدن صدای قیژ قیژ اون از تمیزیش مطمئن بشم.تو فکرم . افکارم از این طرف به اون طرف پر می کشه. به خودمون فکر می کنم. به سالی که سپری شد و مثل این آب از لابلای انگشتام سر می خوره و من نمی تونم جلوش را بگیرم. به آرمانها و اهدافمون. به سطح ارتباط ها و انتظارها. به پستی ها و بلندیهای زندگی. به اشک ها و لبخندها. به اینکه چقدر تو زندگی دوستان و بقیه افراد مفید بودیم. چقدر زندگی کردیم و زندگی بخشیدیم. چقدر تونستیم محبت رو گسترش بدیم. به دوستی هایی که حیات بخشیدند. به رشدها و نموها....
پاسخ همه اینها لبخندی است به انتظار شکوفه های بهار برای نو شدن و زندگی کردن.
ازهمه دوستانی که یکسال به من و این نوشته ها زندگی بخشیدن صمیمانه سپاسگزارم
و امید وارم بهار زندگیتان بارور شکوفه های دوستی و محبت باشد وعطر بهار نارنج.