باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

باغ گل سرخ

در گشودند به باغ گل سرخ و من دلشده را به سرا پرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ ، با زبان بلبل خواندم

نای و نی

آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یکدم نکوکاری کند
اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وآنگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
گفتم گره نگشوده ام زان طره تا من بوده ام
گفتا منش فرموده ام تا با تو طراری کند
پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیدست بو
از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند
چون من گدای بی نشان مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند
زان طره پر پیچ و خم سهلست اگر بینم ستم
ازبند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند
شد لشگر غم بی عدداز بخت می خواهم مدد
تا فخر دین عبدالصمد باشد که غمخواری کند
با چشم پر نیرنگ او حافظ مکن آهنگ او
کان طره شبرنگ او بسیار طراری کن


بر سنتور دلم خوش آهنگی نواختی. مرا تا بیکرانها بردی. ناز شستت.
نظرات 3 + ارسال نظر
نسیم خیس کولی پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:20 ق.ظ http://nasimasal.persianblog.ir

به به
چه انتخاب خوبی داشتید و مرحبا به حافظ
آفرین به کسی دلت را نواخت

نسیم یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:44 ق.ظ http://nasimasal.persianblog.ir

این نگاهی که هیچوقت دروغ نمی گه چه دریچه خوبی به قلب ماست.

همدل دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:38 ق.ظ http://hamdellife.blogsky.com

واقعا ناز شصتت!! حالی نمودیم دختر!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد